شیر خواره ی عاشورایی
هنوز شیر خواره ای، هنوز تشنگی بی تابت میکند، هنوز دیدن بی تابی ات برایم سوزاننده است، هنوز مادرم، دوباره محرم فرا رسید با تلی از غم و اندوه، غم و اندوهی که از روز آمدنت و مادر شدنم توانسته ام عمیق حسش کنم، چه حیف یا چه خوب!؟ که باقی روضه ها را هنوز خوب نمیفهمم، که باقی روضه ها هنوز خوب آتشم نمیزند، اما این روضه...؟! برای من ِ رو سیاه و چشم و گوش بسته از حقیقت آنچه بر سرزمین کربلا گذشت چه چیز میتواند جز روضه یک طفل شیرخواره که حال آن روزش را خوب میفهمم و وجدان نموده ام، جنایت و جسارتی (هرچند ذره ای از آن را) را که آن نامردان بر سر بهترین ِ خلایق و خانوا...